در کنار هر انسانی همیشه دو دعوت کننده وجود دارد : یکی او را به راه زیبایی های محسوس و نامحسوس می خواند ودیگری او را به راه سراب زیبایی.
با توجه به مطلبی که درگذشته بیان شد ، این نکته به دست آمد که انسان باید هنر انتخاب بهترینها را کسب کند. حال باید در این میان و بین این دو دعوت کننده یکی را انتخاب کند ؛ انتخابی که منجر به برگزیدن بهترین ها و زیباترین ها شود .
سئوالی در این میان مطرح می شود : آیا با انتخاب یک راه ، کار تمام می شود و انسان به مقصود می رسد ؟
اینجا دیگر باید به دنبال کسب هنر دیگری بود ؛ هنر اطاعت و تبعیت .
در اصل ، انتخابِ بدون اطاعت بی فایده است . این عمل مانند آن است که انسان راه رسیدن به مقصود را پیدا کند و نقشه در دست داشته باشد ولی قدم در این راه نگذارد و در گوشه ای بنشیند .
این انتخاب اگر آگاهانه باشد دیگر ترسی از چیز دیگری ندارد و می داند این راه تمامش زیباست و او را زیبا می کند حتی اگر سختی هایی را هم به همراه داشته باشد .
شاید بتوان گفت این هنر از آن دسته از هنرهایی است که به سادگی به دست نمی آید و به مرور در وجود انسان ریشه می کند.
ریشه دواندن این هنر را می توان با دانستن یک مطلب سرعت بخشید : و آن این است که بداند چه کسی را تبعیت می کند و چه راهی را می پیماید . هر چقدر یقینش در این امر بیشتر باشد ، تبعیتش بیشترست و در این میان زمان کمتری را نیز برای رسیدن به مقصود صرف می کند .
انسان چه بخواهد و چه نخواهد یا در راه زیبایی قدم برمی دارد و یا نازیبایی که این دو راه حد وسطی ندارد و کسی را بی رنگ نمی توان یافت . (فکر کنیم)
واژگانی برای تفکر : دو راه ، اطاعت ، سختی های تبعیت ، حجاب ، ترک گناه .